سلام . سلامی به گرمی دستهای مهربان بانوی خوبم و به لطافت قلب مهربان و نگاه پر از عشقش. امروز تصمیم گرفتم که پس از رهایی از حجم کارهای اول هفته چند خطی را تقدیم کنم به بانوی خوبم . به اندازه بزرگترین ارزوهای دنیا و به اندازه ی اسمان بی کران عشقمان دوستت دارم و می خواهم با تمامی وجودم و با تک تک سلول های وجودم فریاد بزنم که دوستت دارم و دوستت دارم و دوستت دارم که این زیبا ترین و صمیمی ترین و بهترین جمله ای است که می توانم در مقابل عشق تو بر زبان اورم و دعا برای خوشبختی و سعادت تو تنها دعایی است که می توانم هر سحرگاه بر قلبم جاری سازم و از خداوند طلب کنم . دوستت دارم ................................................................................
صدا کن مرا .
صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه ی ان گیاه عجیبی است .
که در انتهای صمیمیت حزن می روید .
در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم .
بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است
و تنهایی من شبیخون حجم ترا یش بینی نمی کرد .
و خاصیت عشق این است .
کسی نیست ،
بیا زندگی را بدزدیم ، ان وقت
میان دو دیدار قسمت کنیم .
بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم.
بیا زودترچیزها را ببینیم.
ببین عقربک های فواره در صفحه ی ساعت حوض
زمان را به گردی بدل می کنند .
بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی ام
بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را
مرا گرم کن
( و یک بار هم در بیابان کاشن هوا ابر شد
و باران تندی گرفت
و سردم شد ، ان وقت در پشت یک سنگ
اجاق شقایق مرا گرم کرد . )
و می خوام تا در زیر مهتاب عاشقانه برقصیم و عشقمان را به رخ ماه و مهتاب بکشیم .
و می خواهم تا در غروبی نرم و لطیف در اغوش هم ، غصه ها را از یاد ببریم و من به ارامی در گوشت قصه ی عشمان را نجوا کنم و روی ماهت را به نرمی ببوسم و بگویم بانوی خوبم دوستت دارم .
خیلی زیبا بود مرد بارانی من. قلبم پر از از عشق و شادی میشه وقتی اینجوری می نویسی. ممنونم عشق من. دوستت دارم.
سلام
صبح بخیر
چیزی نمی تونم بگم چون مطلبت کاملا شخصیه.
فقط اومدم بهت سر بزنم.
مرسی از حضورتون .