سلامی دوباره در یک صبحی دوباره

سلام . امروز یک روز دیگر است و سلامی و دوباره  

صبح امروز ، باز هم با خدای خود راز و نیاز کردم . و از او خواستم که نگارم ، همه دنیام ، همه عشق و امیدم ، تنها دلیل زنده بودم ، همواره شاد و سرمست و کامروا باشد . از خدا مهربان و بزرگ خواستم که مرا در مسیری قرار دهد تا به کسی که برایم از جانم عزیزتر است برسم .  

از خدای بزرگ و مهربان خواستم ، همه انسانها در مسیر زندگی راه پیروزی را در پیش بگیرند و رزق و روزی برکت و گشایش در کارها حاصل شود . بنده ای اسیر نباشد . خانواده ای درد مریضی و مریض داری نداشته باشد .  

به خدای بزرگ و مهربان و بخشنده گفتم : 

(( خدایا خودت می دونی چقدر دوستت دارم . خدایا تو رو  به بزرگی و کرمت قسمت می دم که دعاهایم رو مستجاب گردان )).